مروری اجمالی بر پیدایش و سیر تحول نتنگاری در موسیقی غرب
مقدمه:
پیدایش شیوهای برای ثبت مکتوب آثار موسیقایی و تکامل آن در طول تاریخ، از مهمترین وقایع تاریخ موسیقی غرب است. میتوان پیدایش نتنگاری در موسیقی را با اختراع خط در ادبیات همارزش دانست. بررسی تاریخ موسیقی غرب و مقایسه منابع، رپرتوارهای ادوار و آهنگسازان مختلف آن با موسیقیهای مناطق دیگر (برای مثال موسیقی ایران) که تا سدهی اخیر صرفا از طریق سنت شفاهی انتقال مییافتهاند، یا در صورت وجود بعضی از گونههای ثبت موسیقی ضرورتی برای ثبت آثار حس نمیکردهاند، اهمیت ثبت موسیقی به صورت مکتوب را برای ما روشن میسازد.
تا اواخر سدهی نهم میلادی سرودهای کلیسایی به صورت شفاهی منتقل میشدند و راهبان آنها را حفظ کرده و به مناطق دیگر انتقال میدادند. به همین دلیل سرودهای سادهتر بیشتر در ذهنها باقی میمانده و طبعاً بیشتر امکان اجرا پیدا میکردهاند؛ همچنین به دلیل تعداد زیاد این سرودها، با گذشت زمان و جابهجایی بین کلیساها این سرودها دستخوش تغییرات فراوانی میشدند؛ اما برای اینکه سرودهای کلیسایی در نواحی مختلف به شکلهای یکسان اجرا شوند، آنگاه نیاز بوده تا راهی برای ثبت این آثار به وجود بیاید.
نخستین تاریخ مکتوب مورد وفاق دربارهی نتنویسی به دههی 850 میلادی بازمیگردد نگارش نتها نشاندهندهی این بود که سرودهای کلیسایی نیاز داشتهاند تا فارغ از زمان و مکان اجرا، به یک شکل ادا شوند.
نتنگاری به شیوهی نیومی و تکامل آن:
همانطور که پیشتر گفته شد سابقهی کتابهای سرودی که با نتهای موسیقی همراه باشند به اواخر سدهی نهم باز میگردد. در آن زمان نیاز بوده تا این سرودها در زمانها و مکانهای مختلف بدون تغییر اجرا شوند.
بدین ترتیب نتنویسی در پی مجموعهای از ابداعها که در آنها ویزگیهای کلی ملودی تعیین میشد ایجاد شد. در نمونههای ابتدایی نتنویسی روی حرفهای متن سرود نشانهایی با نام «نیوم» میگذاشتند تا شیوهی ادای هریک از جملهها یا هجاها و جزئیاتی مانند تعداد نتها و پایین یا بالارونده بودن ملودی را نشان دهند.

ممکن است که نیومها از نشانهگذاریهایی که برای ادای لهجه و تکیههای آوازی استفاده میشود مشتق شده باشد؛ مثل نشانهایی که در رسمالخط فرانسوی امروز هم کاربرد دارد و برای روشن کردن طرز ادای واژهها بهکار میرود.
از آنجا که نیومها اشارهی روشنی به فواصل و نتها ندارند فقط برای یادآوری ملودی استفاده میشده و کاربردی برای خوانندههای ناآشنا با ملودی نداشته است. تا این نقطه از تاریخ هنوز ملودیها به صورت گوشی فراگرفته میشدند و از نتنگاری نیومی بیشتر برای یادآواری سرودها استفاده میشده.
از سدههای دهم و یازدهم به بعد نیومها را در ارتفاعهای مختلفی نسبت به متن میکشیدند تا اندازه فواصل و امتداد نتها را تعیین کند. این رویکرد باعث شفافتر شدن کوک نتها میشد. نسخه نویسانی که از این روش پیروی میکردند روی نسخهها خطی افقی میتراشیدند؛ بدین ترتیب جایگاه یکی از نتها را مشخص میکردند. در دست نوشتههای دیگر حرفی کنار خط یادشده نوشته میشده که صدا یا نت آن خط را مشخص میکرده. معمولاً برای نامگذاری این خطها از حروف و استفاده میشده که نشانگر نتهای فا و دو بودند. پس از مدتی این نشانهها به کلید بدل شدند؛ نشان موسیقایی که به هیچ صدایی دلالت نمیکرد بلکه معنای نشانهای دیگر را روشن میساخت.

نویسندهها با کمک این نشانها میتوانستند زیر و بمی صداها را در هر ملودی با روشنی بیشتری ثبت کنند. در راستای همین تغییرات در سده یازدهم راهبی از اهالی آرتسو به نام گوئیدو پیشنهاد کرد برای تعیین نت فا از جوهر قرمز استفاده شود و خطی زرد، نت دو را معین کند و جایگاه نتهای دیگر با خراشیدن خطهایی روی کاغذ پوستی روشن شود، حرفهایی که در حاشیه سمت چپ کاغذ نوشته میشود هم نشانههای هر یک از خطها باشد.

این تدبیر با استقبال گسترده روبرو شد و نیومها شکل تازهای گرفتند تا با این ساز و کار سازگار شوند. این نظام نتنویسی رشد کرد و به نظامی چهار خطی بدل گشت که نیای نظام پنجخطی امروز به شمار میرود.

در عمل هنوز هم نت مفهومی نسبی بود. سرودی که با نتنوشتها ثبت میشد بنا به دلخواه خوانندگان در کوکی بالاتر یا پایینتر از منظور آهنگساز به اجرا در میآمد اما از آن جایی که نتها نسبت به هم ارزشی ثابت داشتند سر آخر همان فواصل مدنظر تولید میشد. روش نتنویسی تازه، موسیقی را از بند سنت شفاهی رهانید. گوئیدو به کمک نظام نتنویسیاش نشان داد که خوانندگان میتوانند بدون شنیدن سرودها، آنها را فرا بگیرند. به کمک نیومها انتقال ارزش آوایی نتها ممکن میشد اما این نشانها یاری چندانی در رساندن طول مدت دیرند نتها نمیکردند.
در واپسین روزهای سده دوازدهم و روزهای آغازین سده سیزدهم موسیقیدانان پاریسی سبکی بازمزینتر ابداع کردند. خالقهای این سبک با «نوتردام»، کلیسای جامع پاریس، ارتباطی نزدیک داشتند. رپرتواری که در کلیسای نوتردام تهیه شده بود برای بیش از یک سده از اواخر سدهی دوازدهم تا پایان سده سیزدهم در بیشتر نواحی اروپا اجرا میشد. تاریخ پژوهان برای دورانی طولانی این رپرتوار را نخستین گونه پلیفونی میدانستند که پیش از اجرا و به جای بداههگری و انتقال شفاهی روی کاغذ میآمده و نت نویسی میشده که البته این فرضیه توسط پژوهشهای بعدی رد شد. رسالههای مربوط به اوایل سال ۱۲۰۰ میلادی که در پاریس رونویسی شده است شیوه بداههگری در سبک نوتردام را توصیف میکند. این رساله به ملودیها و قالبهای ملودیک فراوانی اشاره میکند که در سراسر رپرتوار نوتردام دیده میشود.
از یونان باستان به اینسو موسیقیدانان مکتب نوتردام نخستین کسانی بودند که در نوشتههایشان از نشانههای مربوط به دیرند استفاده میکردند. پدیداری مفهوم ارزش زمانی در نتنوشتها گامی بزرگ به سوی موسیقیهای پیشرفتهتر به شمار میرود. موسیقیدانان این مکتب برای نشان دادن طول نتها به جای استفاده از شکل نتوارههایی همچون شکلهای امروزی از «لگاتورا» یا خط اتصال بهره میبردند تا نتهای لُنگا (کشیده) و برِویس (کوتاه) را نشان دهند. الگو یا (مدهای) ابتدایی در نظام موسیقایی نوتردام وجود داشت که امروزه آنها را «مدهای ریتمیک» میخوانیم این مدها با شمارههایی از باقی بازشناخته میشدند. در تصویر شماره 5 مدهای ششگانه را مشاهده میکنیم.

نسخهنگاران برای برجسته نمودن مد ریتمیک اصلی هرقطعه از خط اتصال استفاده میکردند، بدین ترتیب خوانندگان با دیدن این خطوط اتصال و دریافتن مد ریتمیک قطعه فرآیند نتخوانی سهلتری را در پیش داشتند.
در پایان سده سیزدهم نیاز به ریتم نویسی بیشتر از قبل احساس میشد و به دلیل اینکه متنهای ریتمیک با خط اتصال نگاشته میشدند، برای هجاهایی که نیاز به نتهای جدا داشتند کارآمد نبودند. در حدود ۱۲۸۰ میلادی آهنگساز و نظریهپردازی از شهر کُلن به نام فرانکو نظامی تازه ابداع کرد که اکنون به نام «روش نویسی فرانکوای» مشهور است.
او برای نخستین بار دیرندهای نسبی را به کمک نتوارهها نشان داد. نتنویسی غربی تا همین امروز هم وامدار ابتکار فرانکو است.

این ابداع در تاریخ موسیقی بسیار پراهمیت است. در این نظام برای هریک از نتهای تکین چهار نشانه درنظر گرفته شده است.
این تحول در حوالی سال ۱۳۴۰ میلادی با نوآوری ژئان دمور یعنی افزودن «نشانههای منسورال» به نظام نتنویسیاش تکامل پیدا کرد. همچنین دمور افزون بر تقسیمهای سه جزئی (کامل) تقسیمهای دوجزئی (ناکامل) را نیز مجاز شمرد و افزون بر آن نت سمی-بریو را که تا آن موقع کوچکترین ارزش زمانی بود نیز به چند مینیما که ارزشهای کوچکتری داشت تقسیمکرد.

این نظام نتنویسی تاثیرهای ژرف و ماندگاری از خود برجای گذاشت برای نخستین بار ریتم و کوک در نوشتهها چنان دقیق و روشن نوشته میشد که هرکس میتوانست نتنوشتی را از این شهر به شهر دیگر ببرد و آن را به دست اجراکنندگان دیگر بدهد تا درست به همان ترتیبی که مقصود آهنگساز بوده است قطعه را اجرا کنند.
چنین قطعهای به اندازه شعر یا دست نوشتههای ادبی دیگر روشن و قطعی بود. بیگمان از همینروی بود که از آن پس آهنگسازان هم مانند شاعران نامشان را بالای نوشتهها ثبت میکردند و به دسترنج خود میبالیدند.
همانطور که در این نوشته کوتاه شاهد بودیم، سیر پیدایش و تحول نتنگاری موسیقی غربی از قرون وسطا شروع شد و به واسطه تغییر و تکامل اندوختههای دوران یونان باستان پیشرفت کرد و با گذر از نتنویسی نیومی و گذار به نتنویسی فرانکوای و نتنگاری منسورال و پیدایش نتوارههایی که در حقیقت نیای شکل گرافیکی نتنگاری امروزی هستند تا حد خیلی زیادی اساس و پایهای را برای ثبت ادبیات موسیقایی بشر بنا نمودند که امروزه به عنوان زبان اصلی نگارش موسیقی در تمام جهان شناخته میشود و نکته حیرتانگیز دیگر آن علاوه بر جهانی بودنش موفقیت در انتقال مفاهیم موسیقایی از عصر رنسانس تا قرن 20 است،
نتنگاری موسیقی معاصر نیز تقریبا از همین بستر استفاده میکند منتهی با اضافات و تغییراتی که بررسی و مرور آنها نیازمند مجالی دیگر است.