نگاهی شناختی بر اندیشههای برخی از فلاسفه در باب موسیقی (8)
قسمت هفتم دیدگاه امام محمد غزالی و محیالدین بن عربی | محمدرضا عزیزی
دیدگاههای فلاسفه ایرانی - اسلامی در باب موسیقی
در قسمت هشتم مقاله «نگاهی شناختی بر دیدگاه برخی از فلاسفه درباره موسیقی» نوشته محمدرضا عزیزی و در ادامه بررسی دیدگاه فلاسفه و عرفای اسلامی، به شرح دیدگاههای دو فیلسوف و عالِم گرانقدر، امام محمد غزالی و محیالدین ابن عربی میپردازیم که مانند بسیاری دیگر از اندیشمندان ایرانی-اسلامی، از موسیقی با عنوان سماع یاد کردهاند و آن را نوری از جانب حق بر ذات آدمی میدانند. فایل این بخش از مقاله کامل مقاله در سایت پرشین ساز موجود است.
سماع
عرفا و صوفیان از موسیقی با عنوان «سماع» یاد میکنند؛ «سماع بر پایۀ آهنگ و موسیقی است، هرچند که شعر و آواز نیز در آن آمیخته شوند؛ این آهنگ و موسیقیِ حق است» .در تعریفی دیگر داریم که: «سماع واردي است خدایی که دلها را بدان برانگیزد و بر طلب او حریص کند، هرکه آن را به حق شنود، او به حق راه یابد و هر که به نفس شنود، در زندقه افتد»

سماع از دیدگاه غزالی
امام محمد غزالی (متوفی 505-450 ق.) در احیاءالعلومالدین در موارد متعدد از موسیقی و غنا سخن گفته است از جمله در «باب سماع». او برای غنا حرمت ذاتی قائل نیست. غزالی موسیقی را بر سهگونه میداند که عبارتاند از:
- موسیقی سرگرمکننده و غفلتآور: این موسیقی بهخاطر ضرر و فسادی که به بار میآورد حرام است؛
- موسیقی تحریککنندۀ شهوت: این موسیقی بهخاطر آنکه فساد اخلاقی را در آدمی تقویت میکند حرام است؛
- موسیقیای که حالات روحانی و توجه به معنویات را در آدمی برمیانگیزد: اینگونه از موسیقی حلال است.
امام محمد غزالی در احیاءالعلوم میگوید: «در جایی که شتر -باپستی طبعش- از حداء (آواز و سرود شتربانان برای راندن اشتران) متأثر میگردد، چنانچه آدمی از شنیدن غنا و بانگ دلپذیر به وجد درنیاید، از حیوان نیز پستتر است... اگر بهار و گلهای رنگارنگ و روح و ریحان آن، یا عود و نغمۀ تارهایش نیز کسی را به جنبش و نشاط در نیاورد، آن شخص فاسدالمزاج و کژطبع است».
در فتوایی منتسب به غزالی چنین آمده است: «موسیقی مطلقاً نه حرام است، نه حلال، نه مکروه و نه مستحب، بلکه تماماً بستگی به شنوندۀ آن دارد. مستمع اگر اهلیت داشته باشد، موسیقی نهتنها برای او حرام نمیشود بلکه مستحب هم میشود و اگر احوال فاسدی بر مزاجش حاکم باشد، در اینصورت موسیقی برای او حرام میشود».
غزالی در زمینۀ موسیقی در زمینۀ سماع در کتاب آدابالسماع میگوید که وجد، حالی از قلب است که پس از سماع حاصل میشود و از آثار آن، رقص (حرکات موزون) و اضطراب (حرکات ناموزون) است. غزالی پس از به چالش کشیدن نظر مخالفان سماع و آوردن ادلّۀ فقهی که حکم حرام بودن سماع را نقض کرده است؛ «در پایان کتاب، سماع را به 4 قسم منقسم میکند: حرام، مباح، مکروه و مستحب. سماع حرام از آنِ جوانان و همۀ کسانی است که شهوت دنیا بر دلشان چیره است و لذا از سماع، جز شوریدن شهوت نصیبی نمیبرند. سماع مکروه از آنِ کسانی است که بیشتر آن را بر سبیل لهو بهکار می¬گیرند و سماع مباح برای کسی است که تنها از آوای خوش آن بهره می¬برد و سماع مستحب از آنِ کسی است که دوستی خدا در دلش موج میزند و سماع این دوستی را به جوش میآورد».

سماع از دیدگاه ابن عربی
محیالدین بن عربی (638-560 ق.) ملقب به شیخ اکبر را مؤسس عرفان نظری یا عرفان علمی در جهان اسلام بهشمار آوردهاند. او بیش از همۀ عارفان پیشین، مباحث عرفانی را بهصورت بحثی و نظری مطرح کرد و به آن نظم و کمال بخشید. در اغلب آثار محیالدین اشاره به سماع شده است که از جمله مهمترین آنها میتوان به فتوحات مکّیه اشاره کرد.
از دیدگاه ابن عربی سماع بر دوگونه است: سماع مطلق و سماع مقیّد.
ترجمۀ فتوحاتالمکیه، تعریف سماع مطلق و مقید از نظر ابن عربی را اینگونه رایت میکند: «سماع مطلق، آن است که هرچیزی برای اهل الله است، آهنگ و نوایی دارد و آیه و نشانی از حق، مظهری است که آهنگ صدای ربّانی در اوست و ایقاع و تلحینی الهی بر اوست. سماع مطلق، از قید هر نغمه و ترنّمی، منزّه و مبرّا است. از نظر ابن عربی، دل عارف سالک، قید و بند و قالب نغمهپسند نگرفته و هرچیزی، در حال نغمهسرایی است و روزنۀ گوش دل او، شنوندۀ اصوات عالم افلاک اشیاء زمین و آسمان است. اما سماع مقیّد یا سماع طبیعی، یا به اصطلاح فقهی و تعبیر ابن عربی، غنا و موسیقی، با نغمهسرایی، الحان خوش و ایقاع موزون و دلنشین همراه است و وجه تمایز ایندو باهم این است که در سماع مقیّد، فهم معانی شرط نیست. حصول حالت وجد و حرکت حقیقی و باطنی، تنها در سماع مطلق رخ میدهد که در آن شخص میتواند معانیای را درک کند و بهواسطۀ درک آنها به وجد آید. این ادراک و اشراق باطنی، جان و روح را تعالی و فروغ میبخشد و در او علم و نور و حقیقتی میافزاید. بدینروی، نوع حرکتی که سماع آن ناشی میشود، نشان میدهد که سماع مورد نظر مطلق بوده است یا مقیّد، یعنی اگر حرکت دوری باشد، خود دلیل است بر اینکه نوع سماع، طبیعی و مقیّد بوده است، زیرا حرکت دوری از روح حیوانی بشر ناشی می¬شود که داخل در طبیعت و ذیل گردش فلک است، در این صورت تفاوتی میان او با یک حیوان نیست» (ایرانی قمی 1372 به نقل از همان، 61).
ابن عربی در توصیف سماع مطلق و مقید نیز به تقسیماتی درونی قائل است و برای آنها انواعی در نظر میگیرد. او سماع مطلق را مشتمل بر سماع الهی و سماع روحانی میداند. او معتقد است که سماع الهی درک مستقیم و عینی الهی است به این تعبیر که عارف با نظر کردن در آیات و اسماء الهی مستقیماً به ادراک حقیقت آنها نائل میآید. همچنین سماع روحانی را متصف به آهنگ قلمهای الهی بر الواح هستی میکند و صدای قلم توسط قلوب اهل الله قابلیت سماع مییابد. این بدین معناست که بروز و نمود زیبای تجلّی حق بر مخلوقات هستی آوایی را برمیآورد که عارف قادر به شنیدن آنهاست. سماع مقیّد مربوط به نغمهها و الحان طبیعی است که افراد با درجات پایینتر از آل الله نیز توان ادراک آن را دارند. این نغمات الزاماً معنایی را انتقال نمیدهند و بیشتر کامجویی انسان را به تهییج درمیآورند. این عربی چهارنوع نغمۀ طبیعی مبتنی بر اخلاط و عناصر چهارگانه را قائل است. این سماع که ابن عربی آن را سماع عوام میداند، احساسات طبیعی آدمیان مانند حزن و شادی و از شنیدن نغمات این سماع برانگیخته میشود و آنان را محفوظ میکند بدون آنکه معرفتی در علم و عروج آنان پدید آورد.