در فرهنگِ زیباییشناسیِ غرب نیز، آرتور شوپنهاور به این مهم اشاره میکند که تنها با تجربۀ هنری میتوانیم از درد و رنج این جهان -حتی برای لحظهای- آزاد شویم. او جایگاه بسیار ویژهای برای موسیقی قائل است و موسیقی را همسطح با آن ارادهای میداند که کل جهان را به ارمغان آورده. او میگوید: «موسیقی، از چیزها سخن نمیگوید؛ از هیچچیز سخن نمیگوید، جز از خودِ شادی و خودِ اندوه». بنابر این موسیقی در دیدگاه شوپنهاور، آگاهیبخش ترین عنصر حیات است و موسیقیدانِ اندیشمند، در جایگاه یک فیلسوف قرار میگیرد و حتـی رسـالت خودش را با ابزاری بهتر از فيلسوف به انجام میرساند، ابزاری از صدا و سکوت؛ که میتواند روایتی باشد از تمامی رنجهای بشری که به عمق جان و دلهایمان نفوذ میکند.
اثری که برای این اپیزود در نظر گرفتهایم، آلبوم بیکلامی است آشنا و البته مناسب با حال و هوای این روزهایمان: نینوا.
تحلیل آلبوم نینوا
نینوا آلبومی از حسین علیزاده موسیقیدان بزرگ ایرانی است که در مهرماه سال ۱۳۶۲ توسط مؤسسۀ فرهنگی و هنری ماهور منتشر شد.
در تحلیل آثار علیزاده، میتوان ماهیتی تصویری نیز برای آثار وی قائل بود. یعنی صدا، معادل تصویری پیدا کرده یا لااقل با این ذهنیت شکل گرفته است. خود او در این باره میگوید: «همیشه قبل از اینکه صدا بشنوم، تصویر میبینم و بعد آن را به صورت تبدیل میکنم». این همان پرواز خیالیِ هنرمندِ نامآشناست که سهروردی هم در نوشتههایش تاکید داشته که موسیقیدانِ اندیشمند در عوالم بالا به کمک قوۀ خیال خود تصاویر و آواهایی را کشف میکند و برای ما به ارمغان میآورد.
در این آلبوم که بهنوعی یک روایت موسیقایی است؛ سازِ نی، نقش یک راوی را داشته و با نگاهی عمیق به نامِ نینوا و توضیحات علیزاده، میتوان گفت که علیزاده از مثنوی نینامۀ مولانا در خلق این اثر الهام گرفتهاست (میراسدالله، 1393: دقیقه 14).
بد نیست اگر اشاره کنیم که نی در تعریف حکما، نقش بهسزایی در انتقال پیام درونی هنرمند و کشف آواهای عوالم بالا داشته (نک خاتمی، 1393: 258) و در عین حال نیز دستگاه نوا حالات خاصی در جهت شرح حال درون، دارای حزن و اندوهی آگاهیبخش در حرکت به سوی ذات مطلق هستی نیز هست (خالقی، 1390: 149) و ترکیب نی و دستگاه نوا، به نام این اثر؛ یعنی نینوا رسیده است.
این آواها و نواها از ضمیر ناخودآگاهی برخاسته است که بیارتباط با حال وهوای خالق آن نبوده است. به گفتۀ او، موقع خلق اثر، هوشنگ ابتهاج (سایه) بر روی ساخت مثنوی خودش کار میکرد و علیزاده میخواسته به گونهای با او همراه شود: «به خودم گفتم اگر بخواهم با او همراه بشوم؟ گفتم بشنو از نیچون حکایت میکند! بعد گفتم نی باید یک نقشی داشته باشد، اما چه نقشی؟ نی بیاد سولو بزند؟ بعد فکر کردم یک کاری کنم که نکرده باشم یا نشده باشد و یک فرم نی و ارکستر باشد که بالاخره نینوا شد و من هم همیشه عاشق دستگاه نوا بودم و هستم و این ایدۀ نینوا از مفهوم موسیقایی میآید و بعد میفهمیم که نینوا یعنی کربلا!» (میراسدالله، 1393: دقیقه 13تا15).
علیزاده در جایی دیگر نیز به مفهوم نینوا و ارتباط آن با واقعۀ کربلا اشاره کرده و گفته است: «نینوا آن واژهای است كه ما همه حسها را میتوانيم درباره آن داشته باشيم. اگر ميخواهند موضوع و حس مبارزه امام حسين(ع) را به آن اطلاق كنند، من افتخار میكنم. «نينوا» اسم زيبايی است كه يک معناي چندبُعدی میتوان به آن داد. هم «نینوا» است هم «نوای نی» است و هم قطعهای كه اين نی مینوازد در دستگاه نواست. به همين جهت نينوا يك قطعۀ ملي شد و هر كس با هر عقيدهاي با اين قطعه ارتباط برقرار كرد» (علیزاده، 1386، گفتوگو با خبرگزاری فارس و نیز مستند تصویری نینوا علیزاده). این ادعا که نینوا با واقعۀ کربلا مرتبط است را نیز میتوان از نزدیکی فضای ملودیها و حس و حال تنظیم و روند آهنگسازی خاص و نکات برداشت شده از دستگاه نوا و ساز نی برداشت کرد که تا این حد این نام و این فضا را به نمادی در جهت سوگواری دستهجمعی مرتبط با آن واقعۀ عظیم جهان اسلام تبدیل کرده است؛ این درحالی است که علیزاده در مستند به تماشای آبها عنوان کرده که هدفش ساخت موسیقی مذهبی نبوده، اما در عین حال تأثیرپذیری از این آئین مذهبی را نیز رد نکرد تا این اثر همواره بهعنوان یک اثر مهم موسیقی سنتی در هنر ایرانی-اسلامی جایگاه ویژهای داشته باشد.
هستۀ اصلی نینوا مربوط به سال 1355 است که در جشن هنر شیراز با همراهی سازهای ایرانی اجرا شد و فرم اصلی آن مبتنی بر ردیف سازی و آوازی بنا شده بود بنا به گفته علیزاده، نوشتن نینوا حدود دو سال و ایدۀ ساختنش حدود چهار تا پنج ماه زمان برده است. نتیجه و فکرهای اولیۀ نینوا برای او در سن 24-23 سالگی شکل گرفته و او این ایده را در تکنوازیها واجراهایش به شکلهای گوناگون اجرا میکرده است (علیزاده، 1386، گفتوگو با خبرگزاری فارس)، نقش حال و هوای جامعۀ آن سالهای ایران در زمان جنگ با عراق نیز در سال ساخت این قطعه نیز به تاثیرگذاری این قطعه افزوده است، همانطور که علیزاده میگوید: «روزهای خاصی بود که هنوز هم تمام چیزهایش از جمله تلخیها و شیرینیها، که تلخیهایش بیشتر بود، برایم زنده است، ولی برای من، نینوا مانند نوشتن خاطرات روزانه بود و وقتی میگویند که انگیزه و منظورت چه بود میگویم که هیچ منظوری جز اینکه خاطرات روزانهام را در سال ۶۲ [و فضای جنگ] به زبان موسیقی بنویسم نبود» (میراسدالله، 1393، به تماشای آبها: دقیقه 14و15) همین موضوع هم میتواند نمادی از سوگ و حالات غمناک مبارزه و همدلی مردم ایران در سالهای جنگ باشد و شاید دلیل ارتباط نام این اثر با واقعهای چون عاشورا که با فرهنگ ایران اسلامی در طی سالیان عجین شده نیز همین باشد و مولانا چه درست گفت که «نی حدیث راه پرخون میکند، قصههای عشق مجنون میکند».
در باب ساختار کلی نینوا باید گفت که «ساختمان اصلی اثر از همان ساختمان کلی دستگاه نوا پیروی کرده که در کل آن انگارههای گوشههای اصلی نوا، در حرکت ملودی و ترکیب موازی آنها و هارمونی از درجات شکلدهندۀ مقام یا مدهای گوناگون دستگاه نوا، بسط و گسترش یافته است. بهجز گوشه یا مدهای اصلی مانند درآمد، نیشابورک، جامهدران و نهفت، انگارههای گوشههای فرعی نیز در شکلگیری و ترکیب ملودیها نقش اساسی داشتهاند» (علیزاده، 1383: 7) جملات ریتمیک دستگاه نوا نیز پایه و اساس بسط و گسترش ریتم در نینواست که شامل انگارههای ریتمیک درآمد، نیشابورک، نهفت، مثنوی، نغمه، جامهدران و... میشود (همان) و با این تفاسیر، میتوان گفت که این اثر با همۀ فراز و نشیبهایش ساختار «سلسلهمراتبی» دستگاه نوا را طی نموده و در روند مرتبتی خود دارای وجه «وحدت در کثرت» نیز هست؛ بهطوری که روند حرکتی ملودیها و تنظیم هارمونیک آن با وجود کثرت در یک واحد ثابت به نام دستگاه نوا به وحدت میرسند. «حزن» و «رنج» که خود از صفات زیبایی حکمت اشراق و نیز اندیشۀ شوپنهاور -وبسیاری از فلاسفه- نیز هست، هدف و غایت اصلی این اثر بهشمار میرود و این تراژدی موسیقیایی، غم را در راستای رسیدن به آگاهی و شادی متعالی بیان میکند.
این اثر با مقدمه در درآمد دستگاه نوا آغاز شده و پس از ورود به مثنوی، نغمه، جامهدران و نهفت، مقدمه را عیناً تکرار نموده و به محدودۀ درآمد نوا فرود میآید. (نک همان)
«آتش است این بانگ نای و نیست باد، هرکه این آتش ندارد نیست باد».
در ادامۀ اثر، با اشاره به گوشۀ بیات راجه توسط ویولا، به نوعی سکون در روایت میرسیم.
در ادامه به قطعۀ نهفت میرسیم که با تکیه بر ردیف موسیقیِ دستگاهی، شرحِ داستانِ نینوا به یک ثباتی در اوج خود میرسد.
قطعۀ نهفت با جملات ریتمیکِ تندتر و با همراهی نی و ارکستر پایان مییابد تا زمینه برای تکرار مقدمه فراهم شود.
اصل «کمالگرایی» در نظام فلسفی سهروردی نیز با توجه به دقت علیزاده در تزئیناتِ ملودیها همچنین هماهنگی هارمونیک در تنظیم، قابل دریافت است و مشخص میشود که آهنگساز تا چه اندازه وسواس و دقت در زیبایی اثر به خرج داده است تا قطعه کاملتر شده و به تکامل زیباییشناختی نیز برسد. نینوا در نوای سُل نوشته شده و آهنگساز، آکُردها را بر اساس ِحرکت ملودیک ملودیهای ردیف انتخاب کرده و همچنین انتخاب صداهای هر آکُرد به تناسب اولویت آن صداها در آن گوشه صورت گرفته است و در کل قطعه میتوان هارمونی را بر اساس روابط بین فواصل چهارم یا پنجم و دوازدهم مشاهده نمود (روشن¬دل، 1392: 20)، همانطور که این اعداد، مفاهیم برآمده از دل اندیشۀ ایرانی-اسلامی را نیز نمایان میسازد. (نک همان)
در این قسمت، نینوا با رسیدن به بخش پایانی یعنی قطعۀ "رقصِ سماع" به پایان تراژیک خود نزدیک میشود.
در رقص سماع، آهنگساز در صدد نمایش رقص و سماع عرفانیِ راویِ داستان است که پس از گذر از حزن و اندوه فراوان در جهت امید به شادی و شور و دعوتش به پایان رنج این جهان و بازگشت به مبدأ هستی، به وجد و سماع و رقص رسیده است و علیزاده آن را با ریتمی متفاوت با سایر قطعات برپایۀ متر دهتایی نمایان ساخته و از دو سازِ نی با تاکیدات مختلف در فرم حرکتی ملودی دستگاه نوا استفاده کرده (نک علیزاده، 1383، 7 و نیز روشندل، 1392: 19) تا حالتی انتزاعی از وجد و شور و سرمستی در سماع به نمایش درآید. در اینجا اگر از وجهِ عرفانیِ دو ساز نی نیز بنگریم، یکی هبوط بر این جهان است و دیگری بازگشت به اصل دورافتادۀ نفس از آن است. در اینجاست که گویی راوی داستان نینوا (ساز نی) به اوج بهجت نفس میرسد.
نینوا که پس از پخش توانست از محبوبیت عمومی بسیاری برخوردار شود و پایههای شهرت علیزاده را نیز محکمتر کند، روایتی موسیقایی است و اگرچه برای ما ایرانیان، یادآور سوگواری و جنگ و عزاست، رهنمودی است مهم بر گذر از هرآنچه ازغم و اندوهِ این روزگار بر ما میگذرد تا شاید در پایان، بتوانیم با رقص و سماعی دلانگیز، آزادی و آزادگی و شادیِ ماندگار را در کنار هم جشن بگیریم، اگر بگذارد روزگار...
به قول مولانا: «هرکه او از همزبانی شد جدا، بی زبان شد گرچه دارد صد نوا»
پیشنهاد کتاب این بخش: کتاب متفکران بزرگ زیبایی شناسی، به کوشش امیر مازیار ، نشر لگا.
با تشکر از جناب آقای محمدرضا عزیزی نویسنده، جناب آقای محمد ممیوند تهیه کننده رادیو هنگام، سرکار خانم فاطمه گلینمقدم گوینده و مجموعهی پرشینساز حامی مالی رادیو هنگام که خلق این اثر را مدیون اعتماد این مجموعه هستیم.